روزی پدری دست خود را روی شانه پسر خود گذاشت و گفت من قویترم یا تو؟ پسر گفت من
پدر جا خورده و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من.
پدر بغض کرد ودوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من .
ازجابلند شد چند قدم باناراحتی و اشک از پسرش دور شد و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت تو ...
پدر گفت چون من ناراحت شدم گفتی من قویترم ؟
پسر گفت نه آن سه باری که گفتم من از تو قویترم چون دستت روی شانه ام بود پشتم به کوهی مثل تو گرم بود اما وقتی دستت را برداشتی دیدم بی تو چیزی نیستم
سه روز بیشتر وقت نمانده! پنج سین سفره نوروز هنوز اسیرند و شما میتوانید کمک کنید
78425 بازدید
11 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
61 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian